کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت شصت و پنجم :
_ترسیدی؟
_آره!
اینکه وانمود کنم شجاعم هیچ فایده ای واسم نداشت، پس ترجیح دادم کاملاً صادقانه صحبت کنم، حتی با وجود اینکه دستام خیلی آروم میلرزید!
اینکه اون شخص آروم و بدون حرکت بود هم تاثیر زیادی تو کمتر شدن وحشتم داشت. شاید اگر قبرهای اطراف و سرما و تاریکی رو نادیده میگرفتم اوضاعم اونقدرها بد به نظر نمیومد!
_نفهمیدی کی آوردت اینجا؟
با صحبت دوباره ی اون شخص ناخودآگ
مطالعهی این پارت حدودا ۱۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.