کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت شصت و چهارم :
صدا به حدی بلند بود که شک نداشتم الان همه ی همسایه ها میریزن بیرون، درحالی که همشون شوکه و رنگ پریده ان، ولی این اتفاق نیوفتاد! از قرار معلوم صدایی که شنیده میشد فقط یه هدف داشت و اونم انداختن ترس و وحشت تو دل ما بود!
_چیکار کنیم؟
صدا و لحن پدر پیام نشون میداد که این بار اونم ترسیده، شایدم فقط نگران پسرش بود که باید تا چند دقیقه ی دیگه پاشو توی اون خونه میذاشت...
_باید بریم داخل، ب
نیلوفر ابی
10وای خیلی عالی انگار منم کنار اونا هستم خسته نباشید