پارت شصت :

پس از آن تماس مبهم، مولایی گفته بود که برای حفظ سلامتی، او را جای امنی می‌برد. این‌که به منزل شخصی ستوان رفته بود، یعنی باگ بعدی به وجود آمده بود. تانیا در تمام مدت به این فکر کرده بود که بهترین واکنش چه چیزی می‌تواند باشد؟ نهایتا با دیدن خانه‌ی ستوان از فکر فرار بیرون آمده و تصمیم به همکاری موقت نموده بود.
با منطقه‌ی محل زندگی موقتش فاصله‌ی زیادی نداشتند. یک خانه‌ی ویلایی کلنگی ب

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    پس بلاخره تانیا هم پیش خودش اعتراف کرد که به آرسین علاقه داره ودلتنگشه ،باید ببینیم بقیه داستان چه رازهایی رو بر ملا میکنن ،دوست داشتم یه کم هم از آرسین مینوشتید ،ممنونم نویسنده جان

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    از آرسین هم براتون می‌گم 😁❤️

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.