هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت پنجاه و نهم :
یک هفتهای از اقامتش در آن خانه میگذشت. خانهای قدیمی، کوچک و تمیز بود و تقریبا تمام امکانات لازم را داشت. یخچال پر از مواد غذایی بود و روزها وقتش را به آشپزی میگذراند. شبها هم گاها تا نزدیک سحر، از کتابها و مجلات اندک موجود در کتابخانهی قدیمی اتاق، مطالعه میکرد.
روزی که پا به آنجا گذاشته بود، خیال نمیکرد بتواند حتی یک ساعت هم دوام بیاورد؛ اما اکنون... با گذشت حدود هفت رو
مریم گلی
00خدا اتفاقای خوبی برای تانیا بیافته ،بیچاره خیلی دربه دری کشیده ،خانوادشو از دست داده تازه خودش هم امنیت جانی نداره ممنونم نویسنده جان