پارت پنجاه و هفتم :

در چند ساعت آینده، جهنم را مقابل چشمانش دید. جیغ‌های خانواده‌ها خانه را پر کرد؛ همکارانش شروع به بررسی اوضاع کردند و او، به جای شیون و همراهی با جنازه‌ی بی‌جان همسرش که به پزشکی قانونی انتقال می‌یافت، شوکه و متحیر، به جای خالی سمانه می‌نگریست که جای‌جای خانه را پر کرده بود.
_سروان احمدی؟
به همکارش نگریست که کاغذی را در دست دارد. سخت متوجه شد که روی کاغذ نقشه‌ی خانه و ورودی‌ه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    10

    بلاخره اون فلش باعث مرگ سمانه و بچش شد ،تانیا هم که به دست پلیس افتاد و دستگیر شد واقعا نمی دونم قراره چه اتفاقاتی بیافته ،امیدوارم از این به بعد وقایع خوبی اتفاق بیفته ممنونم نویسنده جان

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    منتظر سوپرایزهای زیادی باشید🥰

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.