هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت پنجاه و هفتم :
در چند ساعت آینده، جهنم را مقابل چشمانش دید. جیغهای خانوادهها خانه را پر کرد؛ همکارانش شروع به بررسی اوضاع کردند و او، به جای شیون و همراهی با جنازهی بیجان همسرش که به پزشکی قانونی انتقال مییافت، شوکه و متحیر، به جای خالی سمانه مینگریست که جایجای خانه را پر کرده بود.
_سروان احمدی؟
به همکارش نگریست که کاغذی را در دست دارد. سخت متوجه شد که روی کاغذ نقشهی خانه و ورودیه
مریم گلی
10بلاخره اون فلش باعث مرگ سمانه و بچش شد ،تانیا هم که به دست پلیس افتاد و دستگیر شد واقعا نمی دونم قراره چه اتفاقاتی بیافته ،امیدوارم از این به بعد وقایع خوبی اتفاق بیفته ممنونم نویسنده جان