طالع دریا به قلم مرجان فریدی
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۱۲۴۹ روز پیش
بهت زده گفتم:
-نیاز کو؟
عارف خون توی دهنش رو خم شد و توی جوب بالا اورد و بین سرفه هاش گفت:
-رفته فرودگاه
با حیرت نگاهش کردم و فرهان با مامورا داشت صحبت میکرد که فریاد رو نبرن
فریاد مثل برق گرفته ها گیج گفت:
- ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
??️ابلیس
۱۷ ساله 20هعییییی آخ جان دمت گرم بهار دخمل خوبی بوده منک فکر کردم نیاز رف دیگ ولی بیخیال میلادو عشقه منک عاشق شخصیت میلاد شدم خعلی باحاله😂😘🙈😻🐾🖇️