پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۴۰ روز پیش

قلبم گرم محبتش شد. خنده‌ی بلندی که تمایل به نشستن روی لب‌هایم داشت را با هزار زور و اجبار پس زدم.

منظورش از شغال به نازی بود. البته این نام را خودم روی او گذاشته بودم و جز منو فرهاد کسی از این لقب خبردار نبود.

گاهی از دست کارهای نازی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید