پارت ششم

زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

صدای زنگ در، خاله را از آشپزخانه به جلوی در کشاند و صدای گفتگویش با همسایه‌‌ی واحد چهار به گوش رسید. با بی‌‌میلی به هال برگشتم و روی همان مبل قبلی نشستم. نگاه حامد بالا آمد و روی صورت من نشست. معلوم بود در غیاب من حسابی حوصله‌‌اس سر رفته بود. لبخند م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.