پارت دوم

زمان ارسال : ۱۴۱ روز پیش

به آرامی به سمت آشپزخانه رفت. لحظاتی بعد با سینی شربت برگشت. با کمی فاصله کنارم نشست. یکی از لیوان‌ها را برداشت و شروع به نوشیدن کرد.

- گفته بودم دوباره برمی‌گردی. یادته؟ بلاخره به حرفم رسیدی؟

ترجیح دادم ساکت بمانم و چیزی نگویم. زیرا پا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید