پارت پنجاه و چهارم :

در مسیر پارکینگ، صدای آشنایی متوقفش کرد.
_خوب شد دیدمت! می‌خواستم به اندرو معرفیت کنم.
لیا بود‌. مشخص بود مست است و دست پسری را که همین چندی پیش در آغوشش فرو رفته بود، محکم گرفته بود. پسر موهای فر طلایی رنگ و چشمان آبی داشت. سن زیادی نداشت و مشخص بود که او نیز در نوشیدن زیاده‌روی کرده است.
آرسین کلافه سری به تایید تکان داد.
_خوشوقتم!
لیا با لوندی خندید.
_دورگه‌ی آلم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.