توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت بیست و نهم :
«عشق، یک دختر پاک چشم انتظار است.»
یک روز با او روی صندلی این اتاق نشسته بودم... .
خودکار بیوقفه میان انگشتان ظریفش میجنبید و روی کاغذ میرقصید.
ریشۀ تنومند اضطراب در وجودم آشیانه کرده بود؛ تا جایی که نفسهایم را میشد شِمرد. ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما