تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و شصت و دوم :
یک قدم جلوتر از او به راه میافتم. از در پارکینگ بیرون میرویم تا خیابان کم عرض را رد کنیم و به ماشین من برسیم. جلوی ماشین کمی پایینتر از همیشه به نظر میرسد. زودتر از آقای سالاری جلو میروم و با دیدن دو لاستیکی که به وضوح با چاقو پاره شدهاند آه از نهادم برمیخیزد. با حس تکان خوردن سایهای پشت درختهای پارک، صدای بلند آقای سالاری را میشنوم.
- سریع برگرد عقب. بدو بریم تو پارکینگ
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
منصور که بعیده باشه.
۸ ماه پیشیانا
00صدرا کاربلده وآوالجباز نیست
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
دو تا آدم عاقل🌺🥰
۸ ماه پیشAa
10عالی بود ممنون👏🌺
۸ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
خوش بشینه به نگاهتون.
۸ ماه پیشسیتا
00اهووو میخوان برن خوراکی بخورن
۸ ماه پیش
ابوذر
10به نظرم اونی پشت درخت بود***نبود منصور یل سمیر بود