تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و شصت و دوم
زمان ارسال : ۱۴۰ روز پیش
یک قدم جلوتر از او به راه میافتم. از در پارکینگ بیرون میرویم تا خیابان کم عرض را رد کنیم و به ماشین من برسیم. جلوی ماشین کمی پایینتر از همیشه به نظر میرسد. زودتر از آقای سالاری جلو میروم و با دیدن دو لاستیکی که به وضوح با چاقو پاره شدهاند آه از نهادم برمیخیزد. با حس تکان خوردن سایهای پشت درختهای پارک، صدای بلند آقای سالاری را میشنوم.
- سریع برگرد عقب. بدو بریم تو پارکینگ
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
منصور که بعیده باشه.
۵ ماه پیشیانا
00صدرا کاربلده وآوالجباز نیست
۵ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
دو تا آدم عاقل🌺🥰
۵ ماه پیشAa
10عالی بود ممنون👏🌺
۵ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
خوش بشینه به نگاهتون.
۵ ماه پیشسیتا
00اهووو میخوان برن خوراکی بخورن
۵ ماه پیش
ابوذر
10به نظرم اونی پشت درخت بود***نبود منصور یل سمیر بود