پارت شصت و نهم

زمان ارسال : ۱۶۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

الکس به آرامی چشمان خود را باز کرد و متوجه اطرافش شد یک کامیون که در حال حرکت بود از پرده آهنینی که بین او و راننده را گرفته بود به شخصی که کامیون را می‌راند خیره شد. او کجا بود؟ هیچ نمی‌دانست. با گیجی دستش را بالا آورد وبا دیدن دستبندی که دستانش ر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید