دادگاه مردگان به قلم سهیلا عبدی
پارت شصت و نهم
زمان ارسال : ۲۳۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
الکس به آرامی چشمان خود را باز کرد و متوجه اطرافش شد یک کامیون که در حال حرکت بود از پرده آهنینی که بین او و راننده را گرفته بود به شخصی که کامیون را میراند خیره شد. او کجا بود؟ هیچ نمیدانست. با گیجی دستش را بالا آورد وبا دیدن دستبندی که دستانش ر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما