پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۱۹۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

غروب که شد آقا خشایار از اتاقش بیرون آمد و چرخی توی خانه زد. زهره خانم مشغول بافتن قالی بود و داشت با صدای ملایمی به موسیقی گوش می‌داد، موسیقی که خیلی مورد پسند زن‌هایی به سن و سال او نبود. شوهرش را نگاه نکرد، مشغول کار خودش بود‌. بعد از آن حادثه کم‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.