هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت چهل و سوم :
اتاق، سردتر از همیشه بود یا شاید هم تانیا بود که احساس سرما میکرد. چند ساعتی میشد که آرسین از خانه رفته بود و تانیا مصممتر از همیشه، پای سیستم نشسته و به رمزی فکر میکرد که دسترسیاش را به سیستم امکانپذیر میکرد.
باز هم کلافه و خسته، تصمیم به خاموشی سیستم گرفته بود که ناگهان فکری همچون جرقه، ذهنش را روشن کرد. انگشتان باریکش روی کیبورد به حرکت درآمد و تایپ کرد: «Tania»
کدهای