پارت یکم

زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش

فصل 1

پشت میز نشسته بودم و به سرعت یک نامه‌‌ی اداری را تایپ می‌‌کردم که مدیر آموزشگاه یا همان خاله سیما از راه رسید و با قدم‌‌هایی آرام به سویم آمد. دست از تایپ کشیدم و به احترامش برخاستم:

ـ سلام خانم مهرجو.

ـ سلام مهسا جان.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید