پارت سی

زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 23 دقیقه

از صبح که تصمیم گرفته‌بود به امیرحسین بگوید دینش با او متفاوت است و او را عاشقانه دوست می‌دارد تا الان که روبه‌روی امیرحسین نشسته‌بود و در ذهن با افکارش می‌جنگید، اضطراب و نگرانی همچون زالویی آرامشش را می‌مکید. امیرحسین در اتاقش مشغول کار کردن بر روی پرونده‌ای بود و مدارک و اطلاعاتش را بررسی می‌کرد.
ایشتار با حالی خراب روی صندلی کنار میزش نشسته و دستش را زیر چانه‌اش زده‌بود.

100
20,577 تعداد بازدید
15 تعداد نظر
34 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید