ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت بیست و نهم :
سکوت سنگینی بر فضای دفتر حاکم بود. امیرحسین همانطور که روی یکی از صندلیهای بیرون از اتاقش نشستهبود، لیوان چای گرم را میان دستانش چرخاند و زیرچشمی به جانانش نگاهی انداخت.
اگر میخواست ایشتار را بهعنوان شریک زندگیاش انتخاب کند، باید تغییراتی روی ظاهر ایشتار پیاده میکرد تا بدون مخالفت و با میل و رضایت خانوادهاش با او ازدواج کند چراکه برای خانوادهاش زیبایی و جذابیت
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۸۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.