پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۵۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 24 دقیقه

روز بعد ایشتار زودتر از همیشه از خواب برخاست. دستی به اتاقش کشید و به مادرش در کارهای خانه کمک کرد. هوس کیک موزاییکی کرده‌بود، پس وسایل را از کابینت و یخچال بیرون کشید و مشغول شد.
مشغول خرد کردن بیسکوییت‌ها بود که مادرش گفت:
- امشب می‌ریم خونه‌ی سپهر.
- باشه.
هنگام عصر بود که لباس ساده‌ای پوشید و بدون هیچ آرایشی همراه با مادرش راهی خانه‌ی سپهر شدند. مثل همیشه مانتو و شا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.