پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۱۶۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 17 دقیقه

سه‌روزی از این ماجرا گذشته بود. خانواده‌ی اسپنتان آمدند و با پورچیستا و سپهر همدردی کردند. سطح هوشیاری ایشتار متوسط بود. نه به هوش می‌آمد و نه اعلام‌خطر می‌کرد. ماه گرم مرداد هم با تمام اتفاقات تلخ و شیرینش جایش را به شهریور داد. شهریوری که شهریورگانش برای ایشتار همیشه بد بود و غمگین.
امیرحسین بعد از خواندن پیام شقایق ایشتار از چشمش افتاده‌بود اما سعی میکرد غرورش را حفظ کند و بی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.