ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۱۳۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
تلفن همراهش را در دست چرخاند و با تردید به صفحهاش نگاه کرد. نمیدانست چطور باید این خبر را اعلام کند. این اولینباری بود که در چتین شرایطی قرارمیگرفت و مجبور بود خبر ناگواری را به گوش مادری رنجکشیده برساند اما هرچه زودتر میگفت، بهتر بود. دلش را به دریا زد و با خود اندیشید «مرگ یهبار، شیونم یهبار!» شمارهی پورچیستا را گرفت. پورچیستا بعد از سومینبوق جواب داد. صدای پرانرژی و سر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.