پارت بیست

زمان ارسال : ۱۴۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه

غلتی زد و پتو را تا گردن بالا کشید. غرق در خواب شیرین صبحگاهی بود که صدای زنگ گوشی همانند تیغ روی مغزش کشیده‌شد. با همان چشمان بسته و ابروهایی که میانشان گره افتاده‌بود، دستش را به‌سمت عسلی برد و کورمال‌کورمال گوشی را برداشت.
در دل به کسی که این‌موقع صبح به او زنگ زده‌بود ناسزایی گفت. یک‌چشمش را باز کرد و تماس را برقرار کرد. نتوانست بفهمد کیست با همان صدای‌گرفته از فرط خواب گفت:

100
20,548 تعداد بازدید
15 تعداد نظر
34 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید