ایشتار به قلم سیده نرجس کشاورزی
پارت ده
زمان ارسال : ۲۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
لباسهای بیرونش را با لباسهای راحتی عوض کرد. مادرش مثل همیشه بدون آنکه در بزند، وارد اتاقش شد.
- بیا بیرون میخوام باهات حرف بزنم.
با گفتن این حرف، از اتاق خارج شد و در را بست. ایشتار زیرلب گفت:
- برای امروز دیگه کافیه، دیگه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما