پارت چهل :

***

در کنار شومینه نشست. بوی چوب سوخته مشامش را پر کرده بود. از این‌که قرار بود کتاب جدیدی را آغاز کند، هم خوشحال بود و هم بی‌قرار! کتاب‌ها دری به دنیای بی‌خیالی بودند. دنیایی که در آن‌ها خبری از آدم‌های واقعی نبود.
با خواندن کتاب می‌توانست روحش را به پرواز درآورد و از حصار زندان دنیایی رها کند.
آن روزها وسعت حضورش در خانه، گسترده‌تر شده بود. آرسین با باز گذاشتن تعمدی د

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • ایسان

    00

    خیلی خوب

    ۲ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    خدا کنه مانیا از دست آرسین فرار نکنه وآرسین بهش کمک کنه ،ممننم نویسنده جان

    ۹ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    سپاس از نظرات شما🥰🙏

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.