پارت سی و نهم :

یک هفته‌ای بود که از بیمارستان و درمانگاه، سردخانه و کلانتری‌ها، دفاتر ثبت اسناد رسمی و خلاصه هر جایی که به نظرش می‌رسید یک فرد سابقه‌دار از آن سر در آورد را گشته بود. نهایتا خسته و ناامید، به پرونده‌های پیش رو خیره مانده بود. نه خبری از مهرزاد پاکزاد بود و نه نامی از لیلا شارمی و سامین شیرانی جایی به ثبت رسمی رسیده بود.
بعد از ظهری بارانی بود‌. به سمانه قول داده بود برای خرید چکمه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    10

    مثل این که بلاخره با تلاش فراوان مهران داره به یه نتیجه هایی میرسه ،ممنونم زهرا جان

    ۹ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    ممنون از حضورتون🥰🙏

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.