پارت سی و چهارم :

_یه چیزی بخور!
آن صدای یخ، اکنون نگران به نظر می‌رسید.
_باید برم دستشویی.
_کمکت می‌کنم!
ناچارا خودش را به آرسین سپرد و اجازه داد تا مقابل سرویس بهداشتی همراهی‌اش کند. مطمئن بود با آن حس سر درد و ضعف، رسیدنش به آن‌جا ممکن نیست. در سرویس بهداشتی، باز هم عق زد و به چهره‌ی دردناکش در آینه نگریست. رنگش به زردی می‌زد تا حدی که هیچ‌گاه خود را با آن چهره به خاطر نداشت.
از اتاقک

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    20

    فکر میکنم آرسین ناخدا گاه به تانیا علاقمند شده ولی به روش نمیاره اینو از نگرانی هاش میشه فهمید ،قلمت پایدار نویسنده جان

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    سپاس از نظرتون. احتمالا همینطور باشه که شما می‌گین 😁

    ۸ ماه پیش
  • مریم گلی

    20

    ممنون زهرا جان ،خیلی قشنگه متفاوت

    ۸ ماه پیش
  • زهرا رحمانی | نویسنده رمان

    خوشحالم که دوستش دارین🥰❤️

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.