به چشم هایم نگاه کن، آن گاه دروغ بگو! به قلم معجزه شرقی
پارت سی و هفتم :
باز هم تماس گرفت، این باردیگر صبوری جواب نمیداد، جوابش دادم:
_ بله
_ سلام خوبی خاطره جان؟
از آنهایی که در وقت بحران به من میگفتند" خاطره جان" بیزار بودم!
_ چیشده؟
_ حداد یه مدته حالش بده، الانم بیمارستانه...بستری ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما