پارت بیست و ششم :

انیس کلام‌مان را برید؛ با سینی نُقره‌فامِ که به سالن نرسیده بوی تلخی قهوه‌اش مشامم را بلعید و حالت تهوع در جانم رخنه کرد.

چکامه بدون تعلّل جرعه‌ای نوشید و نگاهش روی صورت من ماند.

- هر جا دوست داری بری کاراش را من می‌کنم. تو فقط لب تر کن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.