اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و نود
زمان ارسال : ۱۰۶ روز پیش
_ من فقط به ندای قلبم گوش دادم. فرصت کم بود و نظام در کمین. چارهای نداشتم جز اینکه قبول کنم.
صدای نالهی عباس از پشت در آمد و رشتهی این گفتگو را گسست. چین ریزی بهپیشانی طاهر افتاد. بازهم سیبک گلویش تکانی خورد و درنهایت بوسهای به پیشانی همسرش نواخت و فاصله گرفت.
عباس ترسیده بود و بیقراری میکرد. طاهر با حفظ همان لبخندی که روی لبش بود چرخید و قفل در را باز کرد.
عباس که گویا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.