اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۱۶۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
_ پیشنهاد عمو بعد از رفتن تو بهخونهی نظام بود. کتمان نمیکنم که قبل از اونم هوای رفتن تو سرم بود. دوست داشتم ولی در توانم نبود.
برگشت. نیم نگاهی به عقب سرش انداخت و ادامه داد:
_ تو که پشت پا زدی به همه چیو به جاوید بله دادی دلم شکست. خواستم بشینم گوشهی خونه قید همین دو تا کلاسم بزنم که پیشنهاد عمو زندگیمو زیر و رو کرد.
_ قبول کردی. دیدی بهتر از صنم گیرت اومده گفتی...