پارت صد و نود

زمان ارسال : ۱۰۶ روز پیش

_ من فقط به ندای قلبم گوش دادم. فرصت کم بود و نظام در کمین. چاره‌ای نداشتم جز اینکه قبول کنم.
صدای ناله‌ی عباس از پشت در آمد و رشته‌ی این گفتگو را گسست. چین ریزی به‌پیشانی طاهر افتاد. بازهم سیبک گلویش تکانی خورد و درنهایت بوسه‌ای به پیشانی همسرش نواخت و فاصله گرفت.
عباس ترسیده بود و بی‌قراری می‌کرد. طاهر با حفظ همان لبخندی که روی لبش بود چرخید و قفل در را باز کرد.
عباس که گویا

162
54,131 تعداد بازدید
76 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید