اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هشتاد و هفتم
زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
_ پاشو برو به زنت بگو دیدار بهقیامت. بگو اگه دختر ارباب حسینی که صبر میکنی تا اون روز. بگو صنم گفت پنج سال من درد کشیدم دو روزم تو. بگو اون روزی که سفید بختی دخترشو با سیاهبختی یکی دیگه مهر کرد باید فکر امروزشو میکرد.
_ باز که تندی شدی دختر؟ بشین هنوز حرف دارم برات.
_ شرمنده، گوشم پر از حرفای صدمن یهغازی که از سر شکم سیری میزنن بیرون. میرم که تک و تنها تو خونهی خودت است