اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۱۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
چیزی که تازه بهچشم او میآمد و شب قبل از دیدنش محروم بود. کنجکاو شد دل از اتاق و ظواهرش بگیرد و کمی هم بیرون عمارت سرک بکشد. پس، از کنار کودک و بدقلیقش گذشت و مستقیم وارد ایوان شد.
چشمش از دیدن این حجم زیبایی گرد و دهانش باز مانده بود. سرما ابتدا به لباسهای خیس و سپس پوست تنش پیچید و لرز بهجانش انداخت. با این حال گذشتن و دلبریدن از این بهشت کار ماهصنم نبود. دستهایش را روی سین