اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و هشتاد
زمان ارسال : ۱۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
طاهر وارد شد. چمدان عباس به دستش و بقچهی صنم زیر بغلش بود. همانجا، درست میان در نیمهباز ایستاد و ناباورانه به جفتشان نگاه کرد. ماهصنم ولی سعی میکرد به چشمان او نگاه نکند. برای خودش هم باور این اتفاق سخت بود. خجالت میکشید، ولی دوست داشت ترس و تردید را فراموش و دلش را به بودن کنار آنها خوش کند. پس آهستهآهسته پشت پسر را نوازش داد و برای فرار از نگاه طاهر نجوا کرد:
_ من دارم می