پارت صد و هفتاد و هشتم

زمان ارسال : ۱۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

پشت در ورودی بنای ساختمان ایستاده بودند. طاهر همین‌جا حرفش را قطع کرد و رو به‌او متمایل شد.
_ دست کن تو جیب کتم کلید قفل‌و دربیار.
گیج و گنگ نگاهش کرد. حاصل بی‌خوابی بود یا ترسی که شب گذشته از سر گذرانده بود؟ هرچه بود ابتدا کمی فکر کرد و لحظه‌ای بعد به‌خودش جنبید.
کلید آهنی سیاه و زنگ‌زده گوشه‌ی جیب مرد افتاده بود و دم صبحی بازیش می‌داد. دستپاچه شده بود. خجالت زده زیر نگاه گ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.