پارت صد و هفتاد و ششم

زمان ارسال : ۱۷۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

_ باور ندارم مرگ شیرین‌و راحت فراموش کرده باشین.
_ می‌شه اینقدر خشک و غریبونه حرف نزنی‌‌‌.
بازهم نگاه ماه‌صنم سرکشی کرد و ابروهایش به قاطعیت کلام او بالا رفت. طاهر با حفظ همان نگاه و جدیت گفت:
_ شما، بهتون‌، اذیتتون، مگه من چند نفرم؟ هان؟
ماه‌صنم تسلیم وار سکوت کرد. طاهر ادامه داد:
_ همش داری غریبی می‌کنی. منم طاهر. غریبه نیستم ماه‌صنم شوهرتم.
_ آخه.
_ آخه بی‌آ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.