پارت صد و هفتاد و دوم

زمان ارسال : ۱۸۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

دلم می‌خواد نرنجی ازمون. نفرینمون نکنی که اگه کاریم کردیم فقط به خاطر خودمون نبود.
صدای خاتون را می‌شنید و نمی‌شنید. ثریا مقابل در منتظر ایستاده بود. خاتون دست دیگری به گونه‌ی دخترش کشید و گفت:
_ آقات صدام می‌کنه. من می‌رم توام قول بده صبوری کنی.
تیر کشید. درد بدی از اعماق وجودش گرفت و بالا آمد. او دست روی قفسه‌ی سینه‌اش گذاشت و خاتون با التماس از کنار پایش بلند شد.
او ر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.