پارت صد و شصت و نهم

زمان ارسال : ۱۵۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

بی‌جان بود و تب‌دار. با این حال چادر و روبنده انداخت و افتان و خیزان خودش را به حیاط رساند. گونه‌هایش داغ، سرش داغ، قفسه‌ی سینه‌اش داغ. جهنمی درونش به پا بود که به قول قاسم حتی اگر می‌گفت کسی نمی‌فهمید. تا وسط حیاط رفت. برگشت. نگاهی سمت ساختمان قدیمی خانه انداخت و متاسف‌ برای برادری که این‌چنین زندگی را باخته‌ بود دوباره راهی شد‌. پشت در خانه ولی خبرهای دیگری بود. قبل از اینکه دستش ب

171
59,081 تعداد بازدید
84 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید