پارت صد و پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۱۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

رحمت آهی کشید و دخترک بازیگوش را روی پایش جابه‌جا کرد. در جواب او لب باز کرد و درمانده نجوا کرد:
_ سلام بابا. بیا، بیا بشین نمی‌خوام مادرت حرفام‌و بشنوه.
چیزی وسط سینه‌ی زن فرو ریخت. ترسیده و پریشان با پاهایی که رمق از دست داده بود پله‌ها را یکی یکی پایین رفت و درست کنار دست مرد ولو شد. رحمت بوسه‌ای به سر دختر کوچکش نواخت و بی‌مقدمه گفت:
_ پیداش نکرده. واسطه فرستاده خبر بگیره

171
59,289 تعداد بازدید
84 تعداد نظر
234 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید