اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
_ اون مطمئنه که اشتباه نمیکنه. فقط یه خواهش میکنم ازت.
مکث کرد. دوباره گفت:
_ من به حدسش احترام گذاشتم. توام به موی سفیدش بزار. اجازه بده اول همهی حرفاشو بزنه بعد قضاوتش کن.
هرلحظه کار برای دریا سختتر و فشار روی قفسهی سینهاش بیشتر میشد. نامی نگران رنگ پوستی بود که به سفیدی میرفت. دریا آهش را در نطفه خفه کرد و ناله زد:
_ قضاوت؟ مگه، مگه..
_ به نظرم ادامه ندیم بهت
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.