اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت صد و پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۱۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
_ خاتون بلاگردونت شه الهی. طاهر گفته تکونت ندیم. بیا، بیا یهریزه از این جوشونده بخور بلکهام سرت خوب شه.
_ جوشونده نمیخورم. دلم نمیخواد اینجا بمونم، بریم خونهی خودمون بعدش بشین کنارم بزار دستاتو بگیرم تا آرووم شم.
خاتون درمانده و بلاتکلیف برگشت و نگاهی سمت رحمت انداخت. رحمت که متوجهی هوشیاری و گفتوگویش با خاتون شده بود دو زانو خودش را پیش کشید و شرمنده لب زد:
_ خونه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.