پارت هشتم

زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه


انگار نه انگار همین چند ثانیه پیش میان پنجره حرف می‌زد، وارد خانه که می‌شد چندباری یاالله گفت و بعد وارد اتاق شد. کمی جابه‌جا شدم. حالا تکیه‌ام به هیچ‌کس نبود. سمآء کمک کرد تا لبه‌ی تخت بنشینم، خودش با خانم بزرگ هم دو سمتم را پُر کردند. سهراب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.