پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۱۷۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

همونطور که پشتم بهش بود سرمو تکون دادم و با قدم های سریع به سمتم اتاقم رفتم و درو بستم.
به در تکیه دادم و نفسم به شمارش افتاد

- نزدیک بود... نزدیک بود.... بازم از مرگ دَر رفتم.
چشمامو بستم و سر خوردم پایین و نشستم جلوی در
حالا کی جرعت می‌کرد توی این خونه با یه مشت جانی و قاتل بگیره بخوابه؟
درسته من!
هرچقدرم ترسیده باشم متأسفانه هیچ چیز مانع خوابم نمیشه.
البته ا

453
66,622 تعداد بازدید
584 تعداد نظر
87 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۱۰ ماه پیش

سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻

وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

بچه ها همونطور که من و سبکم رو می‌شناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی‌ که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍

حانیا بصیری : ۷ ماه پیش

⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮

حانیا بصیری : ۵ ماه پیش

دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    فکر میکنم بلاخره با این کارهای با مزه ماتیلدا لیون ازش خوشش بیاد ممنونم حانیا جون

    ۶ ماه پیش
  • آمینا

    00

    کی بین قاتل و جانی خوابش میبره؟هیشکی 😅در کمال آرامش بیهوش میشیم😅الویتش منو کشته (دومی غرورمه) تا دید اوضاع خرابه دوید سوار شد🥲😅😅😅

    ۶ ماه پیش
  • حانیا بصیری | نویسنده رمان

    😂😂🙏🏻

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید