هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت سی و یکم :
کسی بود که دستور مرگ خودش را صادر کرده بود و تانیا مطمئن بود اگر هر جایی غیر از آن جا این ملاقات صورت می گرفت، مسلما مرگش حتمی بود.
نمی دانست آرسین چه داستانی را سرهم کرده است، اما مطمئن بود که می تواند بازیگر خوبی باشد. فقط کمی اعتماد به نفس لازم داشت تا در مقابل آن چشم ها، صدایش نلرزد.
_عاشقش شدم!
نیم نگاهی به آرسین انداخت؛ اما آرسین به او نگاه نمی کرد.
_من دیگه خانواده ای ن