پارت سی و یکم :

کسی بود که دستور مرگ خودش را صادر کرده بود و تانیا مطمئن بود اگر هر جایی غیر از آن جا این ملاقات صورت می گرفت، مسلما مرگش حتمی بود.
نمی دانست آرسین چه داستانی را سرهم کرده است، اما مطمئن بود که می تواند بازیگر خوبی باشد. فقط کمی اعتماد به نفس لازم داشت تا در مقابل آن چشم ها، صدایش نلرزد.
_عاشقش شدم!
نیم نگاهی به آرسین انداخت؛ اما آرسین به او نگاه نمی کرد.
_من دیگه خانواده ای ن

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.