پارت چهل و هفتم :

.

با آرامشی جنون وار پا برجنگل مخوف گذاشتم.

حس کردم تصاویراطرافم پس و پیش شدند. آسمان و زمین با چرخشی دیوانه واردرهم پیچیدند.

اشباحی با تن های سوزان از گوشه و کنارجنگل به طرفم پیشروی می کردند؛ قدم به قدم.

زنی با موهای بلند سیاه، با چشمانی گریان به چند قدمیم رسیده بود.

دستان شعله ورش را به طرفم دراز کرد:

-طلسم رو نابود کن.

مردی عضلانی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    عالیه ولی اون۲جمله که گفتی متوجه نشدم شبیه زیدبچه جمله پایینش میشه بگیدیعنی چی

    ۹ ماه پیش
  • طیبه حیدرزاده | نویسنده رمان

    درستش کردم🌹

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.