پارت چهل و ششم :

توپ آتشی جهنمی از ژرفای وجودم به بیرون زبانه کشید و تمام ساقه های ضخیم و خودم درآتشی جنون آمیز سوخت.

روی ساحلی پرازصدفهای رنگی درازکشیده بودم و تیغه های داغ آفتاب روی پوست تنم بازی می کرد.

خنجرآبی را در دستم محکم فشردم وبا تنی لرزان روی پاهایم ایستادم. پشت سرم دریاچه هفت رنگ سنگان به رنگ طلایی درآمده بود.

روبرویم جنگل سوزان با درختان شعله ورش قد علم کرده بود.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.