حزین به قلم طیبه حیدرزاده
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
آهو سری به علامت تایید تکان می دهد. اژدر که موقعیت را برای جولان و بازار گرمی مناسب دیده،ازپیراهن گلدارش بسته سیگاروینستون را بیرون آورده، می گوید:
-آقای زورو، این یارو بس نبود، توام دمش شدی. بابا به شماها چه مربوطه، اصلا سر پیازین، یا تهش؟ بب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما